أمنْ هو قانت آن کس که او فرمان بر دارست و ایستاده به بندگى، آناء اللیْل در پاسهاى شب، ساجدا و قائما گاه روى بر زمین نهاده و گاه ایستاده بپاى، یحْذر الْآخرة و مىباز پرهیزد از عذاب آن جهان، و یرْجوا رحْمة ربه و مى بیوسد بخشایش خداوند خویش، قلْ هلْ یسْتوی گوى هرگز همسان باشند؟
الذین یعْلمون و الذین لا یعْلمون ایشان که دانند و ایشان که ندانند؟ إنما یتذکر أولوا الْألْباب (۹) ایشان پند پذیرند و حق دریابند که خرد دارند.
قلْ بگو اى محمد خداى میگوید: یا عباد الذین آمنوا اى بندگان من که گرویدهاید، اتقوا ربکمْ بپرهیزید از خشم و عذاب خداوند خویش، للذین أحْسنوا ایشانراست که نیکویى کردند و نیکو در آمدند در اسلام، فی هذه الدنْیا حسنة درین جهان نیکویى، و أرْض الله واسعة و زمین خداى فراخ است، إنما یوفى الصابرون أجْرهمْ بغیْر حساب (۱۰) جز ازین نیست که بشکیبایان سپارند مزد ایشان بیشمار و بىاندازه.
قلْ إنی أمرْت بگو اى محمد مرا فرمودند، أنْ أعْبد الله که الله را پرستم، مخْلصا له الدین (۱۱) پاک دارنده او را پرستش خویش.
و أمرْت لأنْ أکون أول الْمسْلمین (۱۲) و فرمودند مرا بآنک اول کسى باشم از گردن نهادگان.
قلْ إنی أخاف بگو من میترسم، إنْ عصیْت ربی اگر سر کشم از خداوند خویش و نافرمان باشم، عذاب یوْم عظیم (۱۳) ترسم از عذاب روزى بزرگ.
قل الله أعْبد بگو الله را پرستم، مخْلصا له دینی (۱۴) پاک دارنده او را پرستش خویش.
فاعْبدوا ما شئْتمْ منْ دونه مىپرستید هر چه خواهید فرود ازو، قلْ إن الْخاسرین الذین خسروا أنْفسهمْ بگو زیانکاران ایشانند که از خویشتن درمانند، و أهْلیهمْ یوْم الْقیامة و از کسان خویش در مانند روز رستاخیز، ألا ذلک هو الْخسْران الْمبین (۱۵) آگاه باشید که زیانکارى آشکارا آنست.
لهمْ منْ فوْقهمْ ظلل من النار بر زبر ایشان طبقهایى از آتش، و منْ تحْتهمْ ظلل و زیر ایشان طبقهایى از آتش، ذلک یخوف الله به عباده این آنست که الله میترساند بآن بندگان خویش را، یا عباد فاتقون (۱۶) اى بندگان من بپرهیزید از من.
و الذین اجْتنبوا الطاغوت و ایشان که بپرهیزیدند از پرستیدههاى ناسزا، أنْ یعْبدوها که آن را پرستند، و أنابوا إلى الله و با الله گشتند ببندگى، لهم الْبشْرى ایشانراست بشارت، فبشرْ عباد (۱۷) بشارت ده بندگان مرا.
الذین یسْتمعون الْقوْل ایشان که سخن مىنیوشند از تو، فیتبعون أحْسنه و پى میبرند بنیکوتر آن، أولئک الذین هداهم الله ایشان آنند که راه نمود الله ایشان را، و أولئک همْ أولوا الْألْباب (۱۸) و ایشانند که زیرکانند و خردمندان.
أ فمنْ حق علیْه کلمة الْعذاب کسى که برو درست گشت وعید الله و در علم الله سزاى عذاب گشت، أ فأنْت تنْقذ منْ فی النار (۱۹) باش توانى که از آتش بیرون آرى آن کس را که او در آتش است؟
لکن الذین اتقوْا ربهمْ ایشان بارى که بپرهیزیدند از خشم و عذاب خداوند خویش، لهمْ غرف ایشانراست ورکدها، منْ فوْقها غرف از زبرهاى آن نیز و رکدها، مبْنیة بخشت زرین و سیمین برآورده، تجْری منْ تحْتها الْأنْهار میرود زیر درختان آن جویها، وعْد الله لا یخْلف الله الْمیعاد (۲۰) وعدهایست که الله داد، نکند الله وعده خویش را جز بنیکویى.
أ لمْ تر أن الله أنْزل من السماء ماء نبینى که الله فرو فرستاد از آسمان آبى، فسلکه ینابیع فی الْأرْض براند آن را چشمه چشمه در زمین، ثم یخْرج به زرْعا پس مىبیرون آرد بآن کشت زار، مخْتلفا ألْوانه جدا جدا رنگهاى آن، ثم یهیج آن گه پس خشک شود، فتراه مصْفرا آن را بینى زرد گشته، ثم یجْعله حطاما آن گه آن را خرد کند ریزه ریزه، إن فی ذلک لذکْرى لأولی الْألْباب (۲۱) در آنچه نمودم یاد کردى است و یادگارى خردمندان را.